ســکــوت ســـرشـــار از نــاگفتنـــی هـــاســت... بخوان آنچه ازعمق وجودم درنگاهم پیداست چه مغرورانه اشک ریختیم چه مغرورانه سکوت کردیم چه مغرورانه التماس کردیم چه مغرورانه از هم گریختیم غرور هدیه شیطان بود و عشق هدیه خداوند هدیه شیطان را به هم تقدیم کردیم هدیه خداوند را ازهم پنهان.. حرفهای دل: من
دیگری را دوست می داشت تا دیری خاموش بودم ولی آخر از پای شکیب افتادم و . بارها گفتم دوستم داری ؟ گفت : آری گفتم راست بگو ترا خواهم بخشید آیا دل به دیگری بستی ؟ گفت : نه ! فریاد زدم ، بگو راستش را هر چه باشد ترا خواهم بخشید و از گنهت هر چه قدر سنگین باشد خواهم گذشت .... عاقبت با آرزوی فراوان پیش آمد و گفت : مرا ببخش دیگری را دوست دارم . گفتم : حال که ماهها تو بمن دروغ گفتی این بار من به تو دروغ گفتم ترا نخواهم بخشید کاش قلبم درد پنهانی نداشت چهره ام هرگز پریشانی نداشت کاش می شد دفتر تقدیر عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت
هیچ نیازی به نقش بازی ندارم. من به کسی نیاز دارم که عاشقم باشه. و به
کسی نیاز دارم تا عاشقش باشم. عشق، بازی نیست علم هم نیست. یک احساسه.
فراتر از همه ی این چیز ها. اجازه ی آلوده کردن این احساس رو به هیچ کس نمی دم. حتی خودم.
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |